به گزارش ملکان، سرویس اقتصادی – سمانه اسلامی
روزها کمتر خبری از دکههای مطبوعاتی است، کیوسکهایی که زمانی مرکز ثقل خیابانها بودند و اکنون به ندرت در حاشیه پیادهروها دیده میشوند. دکههایی که خودشان یک نشان شاخص برای آدرس دادن به حساب میآمدند. مکانی برای بررسی مطبوعات روز، ورق زدن مجلات پرشمار برای دیدن عکسهای نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب و خرید «کیک و نوشابه» در یک ظهر گرم تابستانی.
از نسلی میگوییم که خاطراتش را کنار دکه های مطبوعاتی و بین روزنامهها جستجو و مرور میکرد؛ از فرار شاه تا آمدن امام، کیهان بچهها، گل آقا و مهمتر از همه روزهای سخت و خاطرهساز کنکور و اعلام قبولیها از طریق روزنامه و گذشتههایی فراموش نشدنی در گذشته نه چندان دور، دکههای مطبوعات واقعا محل فروش نشریات بودند. در دورانی که چندین روزنامه صبح و عصر منتشر میشد، انواع مجلههای پرتیراژ طرفداران بسیاری داشتند و خبری از تنقلات رنگ و وارنگی که در دکههای امروزی فروخته میشود، نبود. اما مدتی است که این تک و توک کیوسکهای نشریات، کارکرد اصلی خود را از دست دادهاند. به خصوص که دیگر خبری از نشریات و مطبوعات متنوع نیست و به جای آنها، انواع و اقسام خوراکی و نوشیدنی و دخانیات و حتی انواع فندک، قهوه و ساندویچ و… در این دکهها فروخته میشود.
نوستالژی دهه ۶۰ و ۷۰
برای نسلهای قدیمیتر دکههای مطبوعاتی یادآور خاطرات بسیاری است؛ خاطراتی از جنس ایستادن جلوی دکه و خواندن تیترهای ریز و درشت روزنامهها و مجلهها. برخی مشتری ثابت مجلههای خانواده و دکوراسیون بودند و روزشماری میکردند تا شماره جدید منتشر شود. خیلیها از طریق صفحات آگهی روزنامهها کار پیدا میکردند و داوطلبان کنکور در روزنامهها دنبال اسم و فامیلیشان بودند. اگر بخواهیم از حال و روز این روزهای مطبوعات باخبر شویم، دکهداران بهتر از هر مقام مسئولی میتوانند درباره آن اظهارنظر کنند.
اسماعیل صاحب دکه خیابان ورزش ساری است. سرگرم چیدن بستههای پفک در قفسه پشت سرش است. کار که تمام میشود دورتر میایستد و نگاهی به بستههای چیده شده میاندازد. وقتی میخواهد از حال و روز دکهداری و فروش روزنامه و مجله صحبت کند با تأکید میگوید: «چیدمان و تمیزی محل کار مهم است اما اولویت اول نوع برخورد با مشتری است که به کسب و کار رونق میدهد. ۴۰ سال است دکهدار هستم. به وضعیت امروز دکه نگاه نکن که از هر چمن گلی و از هر دری سخنی است! اینجا روزی برای خودش برو بیایی داشت و همه این دکهها را به روزنامهفروشی میشناختند. مکانی برای فروش روزنامه و مجلهها. اما الان هرچقدر هم به مجلهها و روزنامهها رنگ و لعاب بدهند کمتر کسی به آنها توجه میکند.
اسماعیل با تأکید بر اینکه درآمد کیوسکهای مطبوعاتی از فروش روزنامه باطله، سیگار، قهوه و… است، میگوید: «روزهایی بود که مردم اگر کمی دیر میرسیدند روزنامه تمام میشد و از ما گِله میکردند که چرا برایشان کنار نگذاشتیم! اما حالا همین تعداد کم روزنامه را که میآورند کسی نمیخرد و برگشت میخورد یا باطله میشود. با وضع اقتصادی موجود، روزنامه و مجله هم از سبد خرید مردم حذف شده است. اما بازهم با توجه به تغییرعادات مصرفی مردم، معتقدم کیوسکها با ارائه خدمات متنوع میتوانند همچنان در بخشی از زندگی روزمره شهروندان باقی بمانند.» همه چیز جز روزنامه! در سالهای اخیر برخی از روزنامهها چاپ کاغذی خود را متوقف یا محدود کردهاند. با کم شدن تیراژ روزنامهها انگار عمر دکههای مطبوعاتی هم به سر آمده است. برخی از آنها که به فروش روزنامه و مجله وفادارتر بودند، مجبور شدند دکه مطبوعاتی را به صاحبش پس بدهند و سراغ کار دیگری بروند. آنهایی هم که ماندند خود را در قامت یک مینیمارکت در آوردند سماور بزرگ روی میز کنار دکه با کاغذی که روی آن نوشته: «داغ است، نسوزید!» توجه رهگذران را جلب میکند. اینجا همه چیز پیدا میشود؛ از چای، نسکافه و اسپرسو گرفته تا فتوکپی و قهوه ….، اما خبری از مجله و روزنامه نیست. فقط همان یک دسته مجله جدول که طبقه پایین جلوی دکه چیده شده و رنگ جلدشان زیر آفتاب زرد شده است، همین.
۸۰ درصد مشتری دکه ما برای خرید سیگار، آبمیوه ، قهوه و… میآیند دکههای مطبوعاتی با تغییرات زیادی روبرو شدهاند و این تغییرات بر زندگی روزمره ما و فرهنگ جامعه تأثیر گذاشته است. برای حفظ این میراث فرهنگی و بهبود وضعیت صنعت نشر، نیازمند تلاش همهجانبه هستیم. در نهایت، دکههای مطبوعاتی که زمانی قلب تپنده خیابانها بودند، اکنون با تغییرات زیادی مواجه شدهاند. از کاهش تعداد نشریات تا افزایش فروش تنقلات، این دکهها دیگر نقش گذشته خود را ایفا نمیکنند. برای بسیاری از ما، دکههای مطبوعاتی تنها مکانی برای خرید روزنامه نبودند، بلکه بخشی از خاطرات کودکی و نوجوانی ما را تشکیل میدادند.
شاید زمان آن رسیده باشد که دوباره به ارزشهای فرهنگی این دکهها توجه کنیم. آیا دکههای مطبوعاتی میتوانند دوباره به روزهای اوج خود بازگردند؟ این سوالی است که پاسخ آن در دستان ما و تصمیمات آینده ماست.