سمانه اسلامی ورکی
کودکانی که بهجای تجربه شادِ یادگیری، با اضطراب، بیخوابی، ترس، وسواس و ناامیدی وارد مدرسه میشوند. اما چرا در نظام آموزشوپرورش، سلامت روان دانشآموزان همچنان در حاشیه قرار دارد؟
امیری نسب معلم پایه پنجم دبستانی در ساری است. با چهرهای نگران میگوید: تا همین دو سه سال پیش، کلاسها شادتر بود. حالا اما بیشتر بچهها خسته، بیانرژی و عصبی هستند. ترس از اشتباه کردن، اضطراب شدید امتحان، و حتی حملات عصبی خفیف در دانشآموزان ۱۰ تا ۱۲ ساله زیاد شده… این نگرانکنندهست.
او تنها نیست. بررسیهای میدانی خبرنگار ملکان در چند مدرسه در ساری، آمل، بابل و نکا نیز نشان میدهد که اختلالات روانی مثل وسواس، پرخاشگری، بیخوابی، شبادراری و افسردگی خفیف در میان دانشآموزان رشد بیسابقهای داشته؛ اما همچنان با برچسب «شیطنت»، «نافرمانی» یا «ضعف در درس» نادیده گرفته میشود.
براساس آمار منتشرشده توسط وزارت آموزشوپرورش، تنها حدود ۳۰ درصد مدارس ابتدایی کشور مشاور دارند و در مازندران نیز این وضعیت بهتر نیست. در مناطق روستایی و حاشیهای، عملاً هیچگونه خدمات مشاورهای حرفهای وجود ندارد.
یک مادر اهل ساری تعریف میکند: پسرم مدتی دچار کابوس شبانه شده بود. وقتی با معلمش صحبت کردم، گفت بهتره سختگیری نکنم! اما اصلاً کسی نگفت که شاید این استرس ناشی از محیط مدرسه باشه. مشاوری هم نداشتیم که کمک بگیریم.»سؤالی که در این میان مطرح میشود این است: آیا آموزشوپرورش تنها موظف به آموزش ریاضی و علوم است؟ یا باید روان کودکان را نیز در اولویت قرار دهد؟
پیامدهای روانی کرونا؛ زخمی که هنوز باز است
دکتر «نرگس اسلامی » روانشناس در گفتوگو با «ملکان» میگوید: «طی همهگیری کرونا، دانشآموزان از فضاهای اجتماعی فاصله گرفتند و مهارتهای ارتباطی، هیجانی و حتی کلامیشان افت شدیدی پیدا کرد. بسیاری از کودکان، پس از بازگشت به مدرسه دچار اضطراب اجتماعی، بیاعتمادی، انزوا یا پرخاشگری شدند. اما متأسفانه، نظام آموزشی ما آمادگی مواجهه با این بحران را نداشت.»
او میافزاید که آثار روانی کرونا روی کودکان شبیه یخچالی است که در ظاهر خاموش شده، اما اثراتش هنوز جریان دارد:مخصوصاً دانشآموزان دبستانی که سالهای پایهای آموزش را بهصورت آنلاین گذراندند، دچار ضعف در سازگاری اجتماعی شدهاند.»
چرا مدارس ما ضدروان هستند؟
سیستم آموزشی ما هنوز نمرهمحور، رقابتی و مبتنی بر حفظیات است؛ در حالیکه بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سالهاست که آموزش مهارتهای زندگی، کنترل هیجانات، مدیتیشن، آموزش خودآگاهی و تابآوری روانی را وارد کلاسهای درس کردهاند.
در مقابل، در مدارس ما مشاور تبدیل به مراقب انضباطی شده و معلمان، تحت فشار محتوای درسی و آزمونهای پایانترم، مجال توجه به سلامت روان ندارند.
دکتر «زهرا حسینی» کارشناس آموزش میگوید:مدرسه باید محیطی ایمن برای ذهن کودک باشد؛ جایی برای تمرین خلاقیت، ابراز احساسات و رشد عاطفی. اما حالا دانشآموزان از رفتن به مدرسه اضطراب دارند، چون سیستم آموزش را تهدید میدانند، نه فرصت.»
کدام گروهها بیشتر در خطرند؟
براساس پژوهشهای مرکز مطالعات روانشناسی اجتماعی، این گروههای دانشآموزی بیشترین آسیب روانی را تجربه میکنند:
دانشآموزان دختر در مقطع راهنمایی: به دلیل فشار اجتماعی، بلوغ زودرس و کمبود حمایت روانی.
دانشآموزان مناطق محروم: به دلیل فقر، مشکلات خانوادگی، کار کودک و فقدان مشاور.
دانشآموزان دارای والدین معتاد یا طلاقگرفته: در معرض افسردگی، بیقراری و افت تحصیلی.
دانشآموزان تیزهوش: بهدلیل فشار بالا، کمالگرایی افراطی و ترس از شکست.
راهحل چیست؟ از گفتوگو تا روانآموزی
اگر بخواهیم سلامت روان دانشآموزان را نجات دهیم، راهکارهای کلیدی به این شرح است:
افزایش مشاوران حرفهای در مدارس با استخدام نیروهای متخصص روانشناسی کودک.
تبدیل بخشی از ساعات هفتگی به آموزش مهارتهای زندگی، کنترل استرس، حل تعارض و خودشناسی.
برگزاری کارگاههای آموزش والدین درباره نشانههای اختلال روانی در فرزندان.
افزایش تابآوری معلمان از طریق دورههای آموزشی سلامت روان.
حذف تدریجی فرهنگ نمرهمحوری و جایگزینی آن با ارزشیابیهای توصیفی.
سلامت روان دانشآموزان، دیگر یک دغدغه حاشیهای نیست؛ بحرانی است که در سکوت مدارس در حال رشد است و در آیندهای نزدیک میتواند به انفجار اجتماعی منجر شود. کودکانی که امروز با استرس و اضطراب بزرگ میشوند، فردای جامعه را با بیاعتمادی، خشونت و ناامیدی خواهند ساخت.
آیا وقت آن نرسیده که آموزشوپرورش، آموزش روان را جدی بگیرد؟
- نویسنده : سمانه اسلامی