دریا برای چه کسی‌ست؟
دریا برای چه کسی‌ست؟
دریا، همیشه برای مردم مازندران فراتر از یک چشم‌انداز بوده است؛ معیشت، فرهنگ، خاطره و هویت. اما حالا سؤالی جدی در میان مردم ساحل‌نشین زمزمه می‌شود: «دریا برای چه کسی‌ست؟»

گزارشی انتقادی از خصوصی‌سازی پنهان، بومی‌زدایی و سهم مردم از سواحل مازندران

سمانه اسلامی ورکی

آیا همچنان سهم صیاد محلی، زن ماهی‌فروش، خانواده کارگر یا جوان جویای آرامش از این پهنه آبی محفوظ است؟ یا اینکه دریا را برج‌ها بلعیده‌اند، طرح‌های بی‌برنامه آن را شلوغ کرده‌اند و بومی‌ها را به حاشیه رانده‌اند؟

سواحل در قُرُق؛ مردم در حاشیه

بیش از ۳۳۰ کیلومتر نوار ساحلی در مازندران وجود دارد، اما کمتر از ۲۰ درصد آن در دسترس آزاد مردم است. باقیمانده سواحل یا در تملک نهادهای دولتی‌ست، یا به طرح‌های گردشگری واگذار شده، یا زیر سایه ساخت‌وسازهایی‌ست که گاهی قانونی و اغلب بی‌ضابطه‌اند.

در بسیاری از مناطق، حتی ورود به ساحل با دیوارها و فنس‌ها مسدود شده است. در برخی شهرهای ساحلی مانند نور، نوشهر، فریدونکنار و محمودآباد، سهم خانواده‌های بومی از استفاده رایگان و امن از دریا، عملاً به صفر نزدیک شده است.

طرح‌های موسوم به «طرح دریا» که هر تابستان با شعار تأمین ایمنی دریا و اشتغال‌زایی اجرا می‌شود، در عمل تبدیل به پلتفرمی برای درآمدزایی محدود و گاهی ناپایدار برای پیمانکاران شده است.

حضور نجات‌غریق‌ها، بوفه‌داران، اجاره‌دهندگان جت‌اسکی و سایر بهره‌برداران در حاشیه این طرح‌ها اغلب با رویکردی سودمحور همراه است و خبری از ارتقاء کیفیت خدمات، حفاظت محیط زیست یا حمایت از بومی‌ها نیست.

ساحل تبدیل شده به بازار فصلی؛ آن‌هم بازاری که در آن سهم مردم محلی کمتر از مسافران متمول است.

صیادان سنتی، که زمانی نگهبانان خاموش این دریا بودند، حالا باید از نرده‌ها عبور کنند تا به قایق‌شان برسند. علی، صیاد قدیمی اهل جویبار، می‌گوید:

«قبلاً لب ساحل، قایق‌هامون رو می‌ذاشتیم. حالا می‌گن اینجا منطقه گردشگریه، قایق‌هاتون رو ببرید جای دیگه. ما موندیم که دریا مال ماست یا مال اونایی که تازه اومدن!»

ماهی‌گیری سنتی در مازندران نه فقط به‌خاطر صید بی‌رویه یا آلودگی آب، که به‌خاطر حذف فیزیکی صیادان از ساحل، در خطر نابودی‌ست.

نقطه خطرناک‌تر، نه فقط تصرف فیزیکی سواحل، بلکه تصرف فرهنگی آن‌هاست. هویت بومی مازندران، که با دریا و ساحل پیوند عمیق دارد، به‌تدریج از سواحل عقب‌نشینی کرده است.

در بسیاری از شهرها، سواحل به مراکز تفریحی لوکس تبدیل شده‌اند که قیمت‌هایشان با دخل مردم محلی همخوانی ندارد. خانواده‌های ساحل‌نشین دیگر جایی در کنار دریای خودشان ندارند؛ یا باید تماشاچی باشند یا ترک کنند.

فرهنگ تغذیه، پوشش، موسیقی، حتی بازی‌های محلی کودکان، همگی زیر فشار هجوم فرهنگ وارداتی از بیرون رنگ باخته‌اند.

سیاست‌گذاری‌هایی که دریا را نادیده گرفتند

سیاست توسعه گردشگری در مازندران سال‌هاست بدون برنامه جامع سواحل پیش رفته. هیچ سند بلندمدتی برای بهره‌برداری پایدار از ساحل وجود ندارد.

نهادهای مختلف (شهرداری، منابع طبیعی، سازمان گردشگری، بنادر و…) هرکدام بخشی از ساحل را به نام خود می‌خواهند، اما صدایی که شنیده نمی‌شود، صدای مردم است.

در این میان، طرح‌هایی مانند «آزادسازی سواحل» نیز عمدتاً تبلیغاتی باقی مانده و اجرا یا نظارت دقیقی نداشته‌اند.

آلودگی، پس‌زدگی، و نابودی تدریجی زیست‌بوم

علاوه بر اشغال سواحل، دریا با بحران‌های جدی زیست‌محیطی مواجه است. فاضلاب شهری، ورود زباله‌ها، پساب هتل‌ها و رستوران‌ها، استفاده بی‌رویه از پلاستیک، همگی در حال از بین بردن سلامت خزر هستند.

زهرا حاتمی، فعال محیط‌زیست از بابلسر، هشدار می‌دهد:

«دریایی که فقط برای درآمدزایی فصلی استفاده بشه، دیر یا زود خودش هم از بین می‌ره. هیچ طرح گردشگری‌ای نباید بدون پیوست محیط‌زیستی اجرا بشه.»

مازندران بی‌ساحل می‌شود اگر…

اگر این روند ادامه پیدا کند، مازندران به استان بی‌ساحل تبدیل خواهد شد. سواحلی که تنها بر نقشه وجود دارند و در عمل یا خصوصی شده‌اند، یا آلوده، یا از دسترس خارج.

جوانی که لب ساحل پرسه می‌زند و حتی یک صندلی یا سایه‌بان رایگان نمی‌یابد، پیری که با ویلچرش جایی برای استراحت ندارد، و خانواده‌ای که ناچارند برای چند ساعت شن‌بازی کودکان‌شان، هزینه ورودی بپردازند، همگی نشان می‌دهند که ما از سواحل‌مان دور شده‌ایم.

دریا برای چه کسی‌ست؟

پرسش همچنان پابرجاست. دریا، روزی نان مردم این دیار بود. حالا نان دیگران از دریاست.

آیا نمی‌توان به مدلی رسید که گردشگری، محیط زیست، اقتصاد بومی و فرهنگ محلی را همزمان زنده نگه دارد؟

آیا نمی‌توان سواحل را از انحصار خارج کرد و دوباره به مردم سپرد؟

آیا نمی‌توان از دریا محافظت کرد، نه با دیوار، بلکه با برنامه، مشارکت، و عدالت؟

ساحل مازندران اگر قرار است زنده بماند، باید دوباره خانه مردم شود؛ خانه صیاد، خانه زن ماهی‌فروش، خانه کودک بومی، خانه مسافر مهربان.

طرح‌های ساحلی باید پیوست‌های فرهنگی، زیست‌محیطی و مشارکتی داشته باشند. رسانه‌ها باید صدای مردم ساحل‌نشین را تقویت کنند. و مهم‌تر از همه، سیاست‌گذار باید بداند که هیچ توسعه‌ای در مازندران، بدون مردم و بدون دریا معنا ندارد.

  • نویسنده : سمانه اسلامی