سمانه اسلامی ورکی
این شب، شامِ غریبان بود؛ اما نه پایان راه، که سرآغاز رسالت زنی شد که باید صدای عاشورا را تا همیشه در گوش تاریخ زنده نگه میداشت.
زینب، دختر علی (ع)، خواهر حسین (ع)، در میانهی داغ و خاکستر، نهتنها ایستاد، که ایستادگی را معنا کرد. او تنها عزادار برادری نبود که پارهپیکرش میان فرات و نیزه جا مانده بود؛ او پرچمدار «آگاهی» بود. رسالتش از همان لحظهای آغاز شد که دیگران فکر کردند همهچیز تمام شده است.
در سکوت آن شب، فریاد زینب طنین انداخت.در خیمهای که از داغ خالی شده بود، زینب ایستاد و عهدی بست با خون خدا؛ که صدای مظلومیت خاموش نشود، که کربلا نه پایان، که سرآغاز حرکتی جهانی باشد.
چگونه میتوان از شام غریبان نوشت و از نگاه زینب نگفت؟
از چشمی که پر از داغ است، اما نمیگرید؛ چون رسالتی دارد. از زنی که بیپناهترین لحظهها را تجربه میکند، اما خود پناهگاه کودکانِ داغدیده است. از بانویی که در برابر چشمانِ اشکآلودش، همهچیز سوخت، اما او باید بماند… و «بگوید».شامِ غریبان برای ما، فقط یادآور ظلم و عطش نیست؛ یادآور آن نگاه مصمم زینب (س) است در مجلس شام، وقتی در اوج اسارت، در اوج تحقیر، با صدایی محکم، با صلابتی زهرایی گفت: «ما رأیتُ إلّا جمیلاً»
این کلام، طنین اقتدار زن ایرانی است؛
زنی که اهل صبر است، اما نه سکوت.
زنی که اهل عشق است، اما نه ضعف.
زنی که گریه میکند، اما تسلیم نمیشود.
زنی که با دلِ سوخته، پرچم عدالت را بلند میکند.
امشب، شب زخمهاست…
اما اگر خوب گوش کنی، از میان خاکسترها صدای بلند رسالت به گوش میرسد.
زینب (س)، شام غریبان را نه با شیون، بلکه با شروعی دوباره به پایان برد.
و این آغاز، آغاز راه همهی زنان آزادهایست که از عاشورا، ایمان، صبر، روشنگری و ایستادگی را به ارث بردند.
و ما…
در هر شام غریبان، با دلهایی سوختهتر از خیمهها، پیمان میبندیم که صدای آن رسالت خاموش نشود.
که زینب تنها نماند،
و عاشورا در حصار یک تقویم نماند.
- نویسنده : اسلامی