سمانه اسلامی ورکی
جایی که نان نیست، آب نیست، سقف نیست، و حتی خواب هم دیگر پناهگاه نیست.
آنجا غزه است؛ زخمیترین نقطه زمین.
اینجا قرن بیستویکم است. دنیایی که بشر، تسخیر فضا را تجربه میکند، اما هنوز نمیتواند کامیونی آرد به کودکی گرسنه در اردوگاهی بمبارانشده برساند. غزه، مدتهاست از فهرست اولویتهای سردمداران جهان خارج شده؛ اما از فهرست حسابهای الهی هرگز.
در کوچههای خاکستری این شهر محاصرهشده، مادرانی هستند که نان خود را نمیخورند تا کودکانشان برای چند ساعت بیشتر زنده بمانند. کودکانی که نه با اسباببازی، که با ترکش و انفجار خو گرفتهاند. کودکانی که صدای هواپیما را از برند، و میدانند وقتی صدای زوزهی موشک نزدیک میشود، چطور با شانههایی کوچک، جان مادر را بپوشانند.
این فقط قحطی غذا نیست. قحطی وجدان است.نه آب هست، نه دارو، نه پناه.نه صدای اعتراض، نه فریاد عدالت، نه تصمیمی در هیأتهای بهظاهر بینالمللی.
و اینجاست که باید پرسید:کجا ایستادهایم؟ در صف تماشاگران؟ یا در صف انسانها؟
در روزهایی که حتی عبور کامیونهای هلال احمر با گلوله پاسخ داده میشود، در زمانهای که کودکان در صف نان جان میدهند، و بیمارستانها با بمب ویران میشوند، چگونه برخی سران عرب، بیاعتنا پشت میزهای مذاکره با حامیان اشغال و نسلکشی مینشینند؟!
مرتضی نجفی قدسی چه درست نوشت:ای کاش این سه کشور عربی که میزبان ترامپ بودند، در ازای خوشخدمتی و عقد قراردادهای تریلیون دلاری، حداقل از رئیسجمهور آمریکا میخواستند که مردم غزه از گرسنگی نمیرند!»
و امروز ما با سؤالی ساده روبرو هستیم:اگر حتی پنج درصد از کشورهای عربی و اسلامی بخواهند کاری کنند، آیا فاجعهی غزه ادامه مییابد؟ اگر نفتی نفروشند، اگر سکوت نکنند، اگر فقط یک هفته اعتصاب کنند، آیا این گلوی بریدهی انسانیت، همچنان لابهلای دیوارهای محاصره، خفه خواهد ماند؟
اما سکوت خفتبار است و تاریخ این سکوت را فراموش نخواهد کرد. آیا این آیات الهی را باور داریم یا فقط آن را در مراسم ختم تلاوت میکنیم؟وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
آری، آنها زندهاند. آن کودکی که زیر آوار آغوش مادرش را فریاد میزد، آن پدر شهیدی که آخرین لقمه نان را به کودکش سپرد، آن پیرزنی که با دستان پینهبستهاش خاک قبر نوهاش را مرتب کرد. همهی آنها، سرفرازانه زندهاند. و ما، اگر سکوت کنیم، مردگان متحرک خواهیم بود.
کودک فلسطینی، خانه ندارد، اسباببازی ندارد، مدرسهاش ویران است، معلمش شهید است، آرزو ندارد… چون هیچ جایی برای تصور آینده ندارد.اما کودک فلسطینی هنوز ایستاده. با سنگ در برابر تانک. با لبخند در مقابل مرگ. با مقاومت بهجای بازی.
این یادداشت، تنها کلمات نیست.تلنگری است برای ما که هنوز شبها با شکم سیر میخوابیم.
هشداری است برای سران عرب که دین و غیرت و انسانیتشان را به نفت فروختهاند.و فریادی است برای دنیا که اگر امروز صدای این کودکان را نشنوید، فردا فرزندان خود شما فریاد خواهند زد و کسی پاسخ نخواهد گفت.
و اگر هنوز قلبی هست که بتپد، بیایید دستکم در جبههی انسانیت باشیم.بیایید هر کس در حد توان، صدای غزه باشد.
بیایید وجدان خفته جهان را بیدار کنیم. و بیایید بهخاطر غزه، بهخاطر انسانیت، دیگر سکوت نکنیم.
- نویسنده : سمانه اسلامی