مکرمه قنبری، بانوی خودآموخته‌ی جهانی
مکرمه قنبری، بانوی خودآموخته‌ی جهانی
در دل سرسبز مازندران، در روستای کوچک دریکنده، زنی سالخورده، بی‌سواد و ناآشنا به زبان آکادمیک هنر، جهانی را با قلم ساده‌اش شگفت‌زده کرد.

سمانه اسلامی ورکی

مکرمه قنبری، زنی که هیچ‌گاه در مدرسه‌ای پای نگذاشت، اما با رنگ و تصویر، پرصلابت‌ترین روایت‌ها را بر دیوار خانه‌اش نگاشت؛ روایتی از زن بودن، درد  کشیدن، دوست داشتن، و رهایی.

او در شصت‌سالگی، سنی که جامعه بسیاری از زنان را به حاشیه می‌راند، از دل افسردگی برخاسته و با دستانی که هنوز بوی رنج و کار می‌داد، نقاش شد. نقاشی که نه از تکنیک آموخته بود و نه از تئوری‌ها، بلکه از تجربه زیسته‌اش رنگ می‌گرفت؛ تجربه‌ای که سرشار از سکوت‌های اجباری و تمنای بیان بود.

وقتی گفت: «خواستم بنویسم، سواد نداشتم، نقاشی کردم»، چیزی فراتر از یک جمله ساده گفت. او بیانیه‌ای زنانه و رهایی‌بخش صادر کرد؛ بیانیه ایی که زنان بسیاری از این سرزمین را نمایندگی می‌کرد. زنانی که از دل محدودیت‌ها، آفرینش می‌کنند.

زنی علیه خاموشی

مکرمه با اجبار همسر کدخدای روستا شد. سال‌ها در سایه یک ازدواج تحمیلی زندگی کرد و تا مدت‌ها حتی جسارت ابراز خود را نداشت. اما سرنوشت، از دل یک رنج شخصی—فروخته‌شدن گاو محبوبش—جایگاهی برای تولد هنری او ساخت. نقاشی‌های اولیه‌اش را با پوست انار و گل و  گیاه ساخت؛ ترکیب رنگ‌هایی که از دل خاک و طبیعت می‌جوشید، بی‌آنکه حتی وسایل ابتدایی نقاشی در دسترسش باشد.

مردم روستا او را به سخره گرفتند، اما او دست نکشید. نقاشی برای مکرمه ابزاری برای اعتراض خاموش اما ریشه‌دار بود؛ اعتراضی علیه نگاه‌های بسته، علیه خاموشیِ زنان، علیه فراموشی.

زبان تصویر، صدای جهانی

او برخلاف جریان‌های رسمی هنر در ایران، هیچ‌گاه در کلاس یا دانشگاهی شرکت نکرد، اما آثارش سر از گالری‌های تهران، اروپا و آمریکا درآورد. مکرمه نقاشی را بر دیوار خانه‌اش آغاز کرد، اما به‌مرور آثارش به دیوار موزه‌ها رسید. در سال ۲۰۰۱، در اوج موفقیت جهانی، به عنوان «زن سال سوئد» برگزیده شد و این خود نشان‌دهنده قدرت روایت زنانه‌ی او بود؛ روایتی که جهان آن را فهمید، پیش از آنکه کشور خودش قدرش را بداند.

معصومه سیحون، گالری‌دار برجسته، درباره او گفته بود: «در آثارش دو رنگ خنثی پیدا نمی‌کنید. کمپوزیسیون‌ها زنده‌اند، چون زندگی را زیسته.» این گفته تأیید مستقیمی است بر این‌که هنر زنانه مکرمه از دل زندگی واقعی آمده بود، نه از رویاهای پرداخته در پستوهای آکادمی.

او تنها یک نقاش نبود؛ نماد نوعی از زیست زنانه در جغرافیایی بود که هنوز صدای بسیاری از زنان در آن شنیده نمی‌شود. جنگل، خانه، روستا، عروس، مادر، گاو، پرنده—تمامی این نمادها در آثار او، به زبان احساس سخن می‌گویند. زبان زنانه‌ای که با قلمی بی‌واسطه، روایتگر قصه‌های فولکلور، دردهای فروخورده و عشق‌های ساده اما بزرگ است.

خانه‌اش، حالا موزه‌ای‌ست که زنانی از سراسر ایران به آن می‌روند، تا بدانند هنوز هم می‌توان از دل ناامیدی، هنری ساخت که جهان را تکان دهد.

فراتر از مازندران، متعلق به همه‌ی زنان

مکرمه قنبری نه فقط متعلق به مازندران، بلکه متعلق به تمام زنانی‌ست که بی‌سوادند اما خلاق‌اند، خاموش‌اند اما پر از حرف، محدودند اما جسور. او با قلمی رنگین، توانست کاری کند که نه دانشگاه، نه قدرت، و نه سیاست، توان انجامش را نداشت: تبدیل یک زن روستایی به نمادی جهانی از آفرینش.

در زمانه‌ای که هنوز بسیاری از زنان در خاموشی به‌سر می‌برند، زندگی و هنر ننه‌مکرمه، الگویی‌ست برای جسارت، خلاقیت و بیان. یادش جاودان، و راهش الهام‌بخش نسل‌هایی از زنان که می‌خواهند بنویسند

  • نویسنده : سمانه اسلامی