سمانه اسلامی ورکی
اما این جشنواره در کنار رنگ و لعاب فرهنگیاش، آینهای از فرصتسوزیها، کمتوجهیها و نیازهای بر زمینمانده نیز بود.
قطب ابریشم، تشنه زیرساخت
با وجود آنکه شهرستان بابل با بیش از ۹۰ درصد تولید نوغان مازندران، عنوان «قطب نوغانداری استان» را یدک میکشد، اما این ظرفیت بزرگ در سایه کمتوجهیها و نبود زیرساختهای صنعتی همچنان سنتی باقی مانده است.
توزیع ۵۰ هزار اصله نهال توت و ۳۰۷۴ جعبه تخم نوغان بهتنهایی نمیتواند پاسخگوی نیاز اقتصادی نوغانداران باشد، آن هم در شرایطی که هنوز کارخانهای برای خشککردن پیله در منطقه فعال نیست.
فرماندار بابل با افتخار از توزیع نهالها و حضور ۵۷۰ خانوار در بابلکنار سخن گفت؛ اما سؤال اساسی اینجاست که تا کی قرار است این ظرفیت مهم اقتصادی، وابسته به فروش سنتی، بازار آزاد ناپایدار و نبود صنایع تبدیلی باقی بماند؟
جشنوارهای برای رونق یا یک روزنمای تزئینی؟
جشنوارهها، اگر با هدف توانمندسازی و حمایت واقعی از زنجیره تولید برگزار نشوند، بیشتر به نمایشی رنگین اما گذرا شباهت دارند. نوغانداران مازندرانی از نبود بیمه تخصصی، نوسانات شدید قیمت، کمبود بازار فروش مطمئن و ضعف در حمایتهای تسهیلاتی گلایه دارند. قیمت مصوب ۴۰۰ هزار تومانی دولت درحالی اعلام شده که بازار آزاد، گاهی به بهای بالاتر خرید میکند، اما بدون ساختار مشخص، این تفاوت قیمت به نفع واسطهها تمام میشود.
رحیم شهیدیپور، مدیر جهاد کشاورزی بابل، از توزیع ۳۲۰۶ جعبه تخم نوغان در سال گذشته خبر داد؛ اما هنوز خبری از برنامه جامع بازاریابی و توسعه صنایع ابریشم در استان نیست. آیا ظرفیت بالقوه ۱۵۰ تن پیله تا چهار سال آینده، باز هم قرار است صرفاً خامفروشی شود؟
نوغانداری در بابل، به ویژه در بابلکنار، عمدتاً به صورت کسبوکار خانگی و با مشارکت زنان خانهدار انجام میشود. اما نبود امنیت شغلی، بیمه و برنامهریزیهای حمایتی برای این زنان زحمتکش، همچنان حلقه مفقوده زنجیره پرورش ابریشم است. برگزاری جشنواره بدون توجه به نظاممند کردن نقش زنان در تولید، شبیه رونمایی از قالی نفیسیست که تار و پودش پوسیده شده باشد.
طبق آمار جهاد کشاورزی بابل، ۳۰۰ هکتار از اراضی شهرستان به کشت درخت توت اختصاص دارد. اما نبود بهرهبرداری صنعتی، فروش تضمینی و زیرساختهای جمعآوری و حمل محصول باعث شده بسیاری از باغداران انگیزهای برای ادامه کشت نداشته باشند. ایجاد شهرک نوغانداری و احداث کارخانه فراوری میتواند جان تازهای به این عرصه بدهد؛ ایدهای که سالها بر زبان مانده اما به مرحله عمل نرسیده است.
منطقه بندپی شرقی به عنوان مهد نوغانداری مازندران شناخته میشود و بابلکنار نیز از مراکز اصلی پرورش کرم ابریشم است؛ با این حال، این مناطق همچنان در فهرست کمبرخوردارهای زیرساختی هستند. نه بیمهی تخصصی، نه کارخانه خشککن، نه مراکز آموزش علمی پرورش، و نه تضمین خرید رسمی وجود دارد. آیا کافی نیست این همه ظرفیت بالقوه به بالفعل تبدیل شود؟
با وجود همه وعدهها، حمایتها همچنان موسمی و شعاریاند. اگرچه پیشبینی برداشت ۱۰۰ تا ۱۵۰ تن پیله طی سالهای آینده امیدبخش است، اما بدون ایجاد زنجیره ارزش، ساماندهی بازار فروش، توسعه صنعت ابریشمبافی و جذب سرمایهگذار، این رشد صرفاً به افزایش خامفروشی منجر خواهد شد.
شهیدیپور از آمادگی برای ایجاد «اتحادیه نوغانداران» گفته است؛ اقدامی که اگر محقق شود، میتواند نوغانداری بابل را از پراکندگی و ضعف ساختاری نجات دهد. اما این اقدام نیازمند حمایت حقوقی، سیاستگذاری پایدار و تامین منابع مالی مناسب است.
نوغانداری در مازندران، خاصه در بابل، نه تنها میراثی فرهنگی، که ظرفیتی اقتصادی و مزیتی راهبردی برای توسعه روستاها و تقویت اشتغال خانگیست. اما تا زمانی که نگاهها از جشنوارهگرایی به زیرساختسازی تغییر نکند، ابریشم مازندران همچنان در تار عنکبوت بیبرنامگی گرفتار خواهد بود.
- نویسنده : سمانه اسلامی