شهید مجید تجن جاری؛ نخبۀ آملی که جاودانه شد
شهید مجید تجن جاری؛ نخبۀ آملی که جاودانه شد
در سپیده‌دمی غم‌بار، بار دیگر آسمان ایران در سوگ یکی از فرزندان اندیشه‌ورز خود فرو رفت؛ شهید مجید تجن جاری، نخبه برجستۀ علمی کشور، در جریان تجاوز ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به مناطق مسکونی تهران، به شهادت رسید.

شهادتی که نه‌تنها یک خانواده، یک شهر، بلکه جامعه علمی ایران را در بهت و اندوهی عمیق فرو برد.

شهید مجید تجن جاری، متولد روستای تجن جار از توابع بخش مرکزی شهرستان آمل، تنها یک نابغه علوم رایانه‌ای نبود؛ او چهره‌ای ملی و جهانی در حوزه هوش مصنوعی و سیستم‌های خبره بود؛ استادی فروتن، پژوهشگری خستگی‌ناپذیر و انسانی مؤمن به آرمان‌های بلند علمی و اخلاقی که با جان و دل در مسیر اعتلای علمی ایران قدم برداشت.

او رئیس کمیسیون هوش مصنوعی خانه صنعت، معدن و تجارت جوانان ایران و از مبتکران شاخص این حوزه بود. نگاهی به کارنامه افتخاراتش گواهی است بر استعداد کم‌نظیر او:

مدال طلای مسابقات آسیایی اختراعات ۲۰۱۵،

مقام نخست مسابقات جهانی اختراعات ۲۰۱۳،

دو مدال نقره و یک مدال طلا در مسابقات جهانی اختراعات سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۱،

دیپلم افتخار از کشورهای کرواسی و صربستان در ۲۰۰۹،

و ثبت پتنت جهانی در روسیه همان سال.

او در سال‌هایی که ایران در تحریم‌های ظالمانه به سر می‌برد، بیرق دانش را در عرصه‌های جهانی برافراشت و نشان داد که نبوغ ایرانی مرز نمی‌شناسد. نام او نه‌تنها در فهرست مخترعان، که در قلب شاگردان، همکاران و دوست‌دارانش حک شد.

اما دستان شوم دشمن، حتی از نخبگان هم نگذشت. رژیم کودک‌کش و تجاوزگر صهیونیستی در یک اقدام وحشیانه، مسکونی‌ترین مناطق پایتخت را هدف قرار داد؛ در همان ساعات، در میان خاکستر آوارها، تپش قلب یکی از بزرگ‌ترین مغزهای علمی ایران از تپش ایستاد. مجید تجن جاری، نه در میدان جنگ فیزیکی، بلکه در جنگ نرم و ترکیبی دشمن علیه ایران، هدف قرار گرفت؛ چراکه دشمنان این خاک، از دانش و ایمان بیشتر می‌ترسند تا موشک.

شهادت او پیامی تلخ و در عین حال بیدارباشی عظیم است: اگر دشمن تا مغز نخبگان ما را هدف گرفته، یعنی ایران در نقطه‌ای ایستاده که لرزه بر استخوان بدخواهانش انداخته است.

او رفت، اما ایده‌هایش، اختراعاتش، شاگردانش، یادش… جاودانه‌اند.

دلنوشته‌ای از سردبیر نهضت شمال

مجید جان، تقصیر ماست اگر قدر تو را کم دانستیم.

تو با خاک بازی نکردی، با “داده” و “الگوریتم” بزرگ شدی. وقتی هم‌سن و سال‌هایت سرگرم بازی بودند، تو ذهن‌ات را مشغول ساختن آینده کردی. امروز اما، تقویم ایستاد، زمان سکوت کرد، و ما مات ماندیم.

شهیدِ تجن!

تو یک روستایی ساده بودی، اما سقف رویاهایت جهانی بود. در رقابت‌هایی در مسکو، زاگرب، ژنو و کرواسی، پرچم ایران را بالاتر بردی. تو نخبه بودی؛ اما بی‌ادعا. متفکر بودی؛ اما خاکی.

ای کاش، این سرزمین، پیش از آنکه تو را در قاب قاب یادمان‌های سنگی ببیند، در قاب برنامه‌های زنده علمی و کرسی‌های دانشگاهی‌ات می‌دید. ای کاش، بیشتر می‌دانستیم چه گوهری را در آمل داشتیم، در تجن، در ایران.

مجید جان!

شهادتت، نه فقط یک پرچم از دستان ما گرفت، بلکه ما را مسئول کرد: مسئول نگه‌داشتن راهت، زنده‌نگه‌داشتن یادت، و دفاع از رویاهایی که با خون امضایشان کردی.

روحت شاد، مرد علم و ایمان.

 

  • نویسنده : سمانه اسلامی