درحالیکه این تالاب بینالمللی در سال ۱۳۵۵ بهعنوان یکی از ذخیرهگاههای زیستکره جهان ثبت شد و در کنوانسیون جهانی رامسر نیز جایگاه نخست را داشت، امروز اسیر خشکی، تصرف، شکار بیضابطه، کمآبی و تصمیمسازیهای پر از تناقض است.
طرحی برای احیا یا توجیه تأخیر؟
طرح جامع احیای تالاب میانکاله» مدتهاست در سطح شعار و وعده مانده و اکنون بار دیگر در جلسات شورای حفاظت محیط زیست مازندران مطرح شده است. بنا بر گفته محمدرضا کنعانی، مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران، اجرای این طرح با اولویت پمپاژ آب و تعیین دقیق محدوده قانونی در دستور کار قرار دارد. اما بررسی میدانی و اسناد اجرایی نشان میدهد هنوز این طرح فاقد نقشه عملیاتی روشن و همافزایی بیندستگاهی کارآمد است.
طرحی که قرار بود ناجی میانکاله باشد، اکنون بیش از آنکه نتیجهای ملموس برای طبیعت داشته باشد، به ابزاری برای گزارشهای آماری و مانورهای رسانهای بدل شده است. در حالیکه اصل نجات تالاب به مدیریت منابع آب، مهار تعلیف دام، ساماندهی گردشگری و مقابله با زمینخواری وابسته است، عملاً بسیاری از این مؤلفهها به شکل جدی وارد فاز اجرایی نشدهاند.
میانکاله دیگر آن بهشت پرندگان و پرندهنگران نیست؛ تالابی که روزگاری میزبان یک و نیم میلیون پرنده مهاجر در زمستان و زیستگاه بیش از ۵۰۰ گونه جانوری از جمله درنای خاکستری، پلیکان سفید، گربه جنگلی، مارال، فلامینگو و اردکهای بلوطی بود، اکنون بخشی از پهنه آبی خود را از دست داده و عرصه خشکی جای آبی گرفته است.
شوربختانه در نبود تأمین پایدار آب و کاهش سطح آب دریای خزر، علاوه بر خشکیدگی، ورود فاضلاب و پسابهای کشاورزی به زیستگاه این تالاب نیز آن را به قهقرا میکشاند. کاهش میزان ماهیان بومی، کوچ غیرعادی پرندگان، ازدیاد گونههای مهاجم و خشکشدن بسترهای آبی، تنها بخشی از نشانههای افول این تالاب است.
یکی از مهمترین موانع اجرای مؤثر طرح احیا، مسألهی تداخلات مالکیتی و نبود تعیین تکلیف قانونی اراضی است. اراضی مستثنیات اشخاص، دامداریهای غیرمجاز و تصرفات بیحساب از سوی سوداگران زمین، امنیت زیستی این منطقه را تهدید میکند. قانونگریزی، نفوذهای محلی، تعلل برخی نهادها و نبود ضمانت اجرایی برای خروج دام، تبدیل به معضل چندین سالهای شده که هنوز پاسخ روشنی برای آن وجود ندارد.
گردشگری بیضابطه، پتک دیگر بر پیکر تالاب
در سالهای اخیر، با رشد بدون چارچوب صنعت گردشگری در مناطق اطراف میانکاله، فشار انسانی بر این زیستگاه افزایش یافته است. نبود ضوابط اکولوژیکی، گسترش خانهمسافرها، تورهای آفرود و حتی ساخت و سازهای غیرمجاز، روح زیستمحیطی منطقه را نشانه گرفتهاند. در حالیکه یکی از اهداف طرح احیا، ساماندهی فعالیتهای گردشگری و ارزیابی ظرفیت برد اکولوژیک منطقه است، تاکنون حتی زیرساختهای اولیه مدیریت بازدیدکننده نیز فراهم نشدهاند.
پمپاژ آب به عنوان راهکار اصلی در طرح احیای میانکاله معرفی شده، اما بدون شناسایی دقیق منابع تأمین آب، مدیریت بههمپیوسته حوزههای آبخیز و ارزیابی تأثیر بر سایر زیستگاهها، این اقدام ممکن است به جای احیا، به آسیبهای زنجیرهای در دیگر نقاط استان منجر شود. بهویژه در شرایطی که بسیاری از رودخانهها با کمآبی دست به گریبانند، باید پرسید آیا این پمپاژ آب، واقعی است یا صرفاً یک بند در طرحی ناکارآمد؟
آنچه میانکاله را نجات میدهد، نه صرفاً یک طرح روی کاغذ، بلکه ارادهای ملی برای اقدام هماهنگ میان نهادهای متولی چون منابع طبیعی، محیط زیست، وزارت کشور، جهاد کشاورزی و حتی دستگاه قضایی است. تالاب میانکاله، نماد تعهد ایران به میراث طبیعی بینالمللی است و نابودی آن، فقط یک خسارت محلی نیست؛ بلکه لکه سیاهی در کارنامه جهانی حفاظت محیط زیست خواهد بود.
میانکاله چشم انتظار کنش، نه نشست
نشستهای شورای حفاظت، اگر به خروجی عملی منجر نشوند، تنها جلساتی برای گفتوگوهای تکراری خواهند بود. میانکاله به عنوان تنها ذخیرهگاه زیستکره شمال ایران، امروز چشمانتظار کنشی جدی، اقدامات میدانی و تصمیماتی شجاعانه است.
هر روز تأخیر، به قیمت از دست رفتن هزاران پرنده مهاجر، گونههای کمیاب و یک زیستبوم منحصر بهفرد تمام میشود. میانکاله نه در انتظار وعدهها، بلکه در عطش اقدام است.
- نویسنده : سمانه اسلامی