سمانه اسلامی ورکی
به گزارش ادارهکل محیطزیست مازندران، در اثر این حریق حدود ۱۵ هکتار از اراضی تالاب، عمدتاً با پوششهای گیاهی بومی مانند سازیل، تمشک و انار، به خاکستر تبدیل شده است. این خبر، در ظاهر عددی کوچک و شاید کماهمیت برای عدهای باشد؛ اما برای متخصصان محیط زیست و فعالان حوزه منابع طبیعی، هر وجب از میانکاله که بسوزد، به مثابه فروریختن قطعهای از تاریخ، تنوع زیستی، امنیت غذایی و حتی غرور ملی است.
تالابی جهانی، با سرنوشتی محلی!
میانکاله، بهعنوان نخستین تالاب ثبتشده ایران در کنوانسیون رامسر، یکی از ۶۵۰ ذخیرهگاه زیستکره در سطح جهان است. این منطقه ۴۸ هزار هکتاری، سالانه میزبان بیش از ۱.۵ میلیون بال پرنده مهاجر از ۱۳۰ گونه مختلف است. پستاندارانی چون مارال، شغال، روباه، یوزپلنگ، گربهجنگلی و خرگوش نیز در این منطقه زندگی میکنند.
اما این میراث ارزشمند جهانی در عمل به یک قربانی محلی تبدیل شده؛ قربانی سوءمدیریت، کمتوجهی، و تداوم خطاهای تکراری در سیاستگذاری و اجرا. آتشسوزی اخیر صرفاً ادامه زنجیرهای از آسیبهایی است که طی سالهای گذشته به جان این تالاب افتاده: از خشکسالی و تخریب زیستگاه، تا ورود فاضلاب، زمینخواری و حالا آتش.
این نخستینبار نیست که میانکاله میسوزد. تقریباً هر تابستان، خبرهایی از شعلهور شدن اراضی این تالاب در رسانهها منتشر میشود. پس پرسش اساسی این است: آیا این آتشسوزیها واقعاً غیرقابل پیشگیریاند؟ یا ما فقط در خاموشکردنشان مهارت داریم؟
بر اساس اطلاعات رسمی، عملیات مهار حریق با استفاده از تجهیزات بازآمادشده و همکاری نیروهای امدادی، بسیج و مردمی به سرعت انجام شده است. اما نکته تأملبرانگیز اینجاست که جلوگیری از وقوع آتش، مؤثرتر و کمهزینهتر از مهار آن است. چرا با وجود پیشبینیهای هواشناسی و هشدارهای محیطزیستی، سناریوهای عملیاتی در پیشگیری فعال پیادهسازی نمیشود؟ چرا سیستمهای پایش ماهوارهای یا دیدهبانهای محلی تقویت نشدهاند؟
از سازیل تا انار؛ زیستگاهی که خاکستر شد
آنچه در آتشسوزی اخیر از بین رفت، صرفاً بوتههای «سازیل» یا درختچههای انار نبود. آنچه سوخت، بخشی از زیستبوم پیچیده و بههمپیوستهای بود که بستر زادآوری ماهیان، مخفیگاه پرندگان، و مسیر مهاجرت گونههای نادر را در خود جای داده است. از بین رفتن این پوشش گیاهی به معنای از دست دادن امنیت زیستی، کاهش منابع غذایی پرندگان مهاجر و برهم خوردن تعادل شکنندهای است که میانکاله را خاص کرده است
کارشناسان معتقدند آسیب به این ذخیرهگاه، تنها تهدیدی محلی نیست؛ بلکه نشانهای از وضعیت بحرانی مدیریت زیستمحیطی در کشور است. میانکاله، در دل استانی واقع شده که با بحرانهای متعددی چون زبالهسوز نوشهر، زمینخواری در کلاردشت، آلودگی سواحل فریدونکنار و جنگلتراشی در ساری و سوادکوه مواجه است. وقتی یکی از بهترینها در چنین وضعیتی است، تصور وضعیت بقیه منابع طبیعی کشور چندان دشوار نیست.
حریق، عمدی یا غیرعمدی؟ مسئله این است!
از نکات مبهم درباره این حریق، دلایل آن است. هرچند هنوز علت دقیق اعلام نشده، اما سابقه حوادث گذشته نشان میدهد که آتشسوزیهای بسیاری ناشی از بیاحتیاطی گردشگران، کشاورزان، شکارچیان غیرمجاز یا حتی فعالیتهای مشکوک سوداگران زمین بوده است. اگر چنین باشد، بار دیگر ضعف در نظارت و کنترل انسانی بهعنوان عامل فاجعه مطرح میشود. آیا زمان آن نرسیده که برخورد قضایی با عاملان چنین حوادثی جدیتر دنبال شود؟
آنچه میانکاله نیاز دارد، نه فقط مهار آتش، که پیشگیری، آموزش، بازسازی و حفاظت پایدار است. نیاز به ایجاد پایگاههای دائمی اطفای حریق، تقویت دیدهبانی محیطزیست، مشارکت مؤثرتر جوامع محلی، توسعه آموزشهای زیستمحیطی و استفاده از فناوریهای پایش هوشمند، گامهایی است که دیگر نمیتوان آنها را به تعویق انداخت.
سازمان حفاظت محیطزیست و نهادهای مسئول باید از نگاه موقتی و واکنشی فاصله بگیرند. تالابی که سال ۱۳۵۵ در فهرست زیستسپهر یونسکو ثبت شد، نباید در سال ۱۴۰۴ تبدیل به زمین سوختهای شود که صرفاً گزارش خاموشکردن آتشهایش منتشر شود!
در شرایطی که میانکاله برای بقا میجنگد، صدای متخصصان، فعالان زیستمحیطی و رسانهها باید رساتر باشد. ما رسانهها وظیفه داریم روایتگر دردهای طبیعت باشیم، جایی که نمیتواند فریاد بزند اما با هر شعله، با هر پرنده مهاجر بیلانه، با هر درخت سوخته، هشدار میدهد.
در برابر تخریبها، بیتفاوتی خطرناکترین واکنش است.
آتشسوزی میانکاله را نباید صرفاً حادثهای طبیعی تلقی کرد؛ بلکه زنگ خطری است برای همه ما: مسئولان، جوامع محلی، رسانهها و مردم. این آتش، بار دیگر به ما یادآوری کرد که میانکاله نه تنها یک تالاب، که یک «آیینه تمامنما» از وضعیت زیستمحیطی کشور است.
اگر برای میانکاله فکری نشود، فردا نوبت دیگر ذخیرهگاهها خواهد بود. و آنگاه، حتی مهارت در اطفای حریق نیز نمیتواند چیزی را از دل خاکسترها بازگرداند.
- نویسنده : سمانه اسلامی