بافت‌های مازندران قربانی اولویت‌های ناهماهنگ
 بافت‌های مازندران قربانی اولویت‌های ناهماهنگ
در روزگاری که توسعه شهری و کیفیت زندگی به یکی از شاخصه‌های اصلی حکمرانی مطلوب بدل شده، بافت‌های فرسوده شهری همچنان زخمی باز بر چهره شهرهای مازندران‌اند.

زخمی که هر روز عمیق‌تر می‌شود، چرا که آن‌طور که باید و شاید، نه بانکی برایش دارو می‌آورد و نه نهاد برنامه‌ریزی، به فکر جراحی اصولی آن است.

عبدالرضا گلپایگانی، معاون وزیر راه و شهرسازی، هفته گذشته در حاشیه بازدید از پروژه‌های بازآفرینی شهری آمل، از اولویت یافتن پرداخت تسهیلات به طرح نهضت ملی مسکن نسبت به نوسازی بافت‌های فرسوده، به‌صراحت انتقاد کرد. این سخن، فریادی در دل سکوتی است که سال‌ها بر آوارهای قدیمی‌ترین محله‌های شهرهای مازندران سایه انداخته است. او گفت: «متقاضیان نوسازی به دلیل تمرکز بانک‌ها بر طرح نهضت ملی مسکن، با تأخیر در دریافت تسهیلات مواجه‌اند»؛ سخنی که بازتاب بی‌عملی سیستم بانکی در پشتیبانی از نوسازی شهری است.

از منظر کارشناسان شهری، سیاست کاهش ۲۰ درصدی بافت‌های فرسوده در یک بازه پنج‌ساله، اگرچه بر کاغذ امیدوارکننده است، اما بدون توازن در پرداخت تسهیلات و هماهنگی نهادها، چیزی جز آرزویی دور از دسترس نخواهد بود. حال آنکه براساس اعلام معاون وزیر راه، باید سالانه دست‌کم چهار درصد از این بافت‌ها کاهش یابد تا به نقطه تعادل برسیم.

در مازندران، حدود ۱۰ هزار هکتار بافت فرسوده و نابسامان شهری شناسایی شده است؛ که از این میان، نزدیک به ۵ هزار هکتار «فرسوده واقعی» محسوب می‌شود. شهرهای ساری، آمل، بابل و قائم‌شهر بیشترین حجم از این بافت‌ها را در خود جای داده‌اند. ساری با ۶۳۹ هکتار، آمل با ۴۰۱ هکتار، بابل با ۳۲۰ هکتار و قائم‌شهر با ۳۱۷ هکتار، در صدر قرار دارند. این اعداد تنها آمار خشک نیستند، بلکه بازتاب زندگی هزاران خانواده‌اند که در خانه‌هایی با سقف‌های پوسیده و معابر باریک، هر روز را با اضطراب به شب می‌رسانند.

باوجود همه هشدارها، منابع مالی به‌ویژه در قالب تسهیلات بانکی، همچنان در خدمت نهضت ملی مسکن است؛ طرحی که در جای خود مهم است، اما نمی‌تواند بافت‌های زنده و تاریخی شهر را به حال خود رها کند. واقعیت آن است که پرداخت یک‌سویه و سیاست‌های ناهمراستا، موجب شده که نوسازی بافت‌های فرسوده از ریل خارج شود و به بن‌بست برسد.

از سوی دیگر، خبر اختصاص بیش از ۲۵۰۰ تن قیر یارانه‌ای برای نوسازی معابر محلات هدف، اگرچه می‌تواند گامی امیدبخش تلقی شود، اما در صورتی مؤثر خواهد بود که جذب این سهمیه به‌موقع انجام شود؛ در غیر این صورت، سهمیه‌های تشویقی نیز از دست خواهد رفت و شهرداری‌ها، یک فرصت دیگر را به سادگی از کف خواهند داد.

نکته قابل تأمل، دیدگاه مدیران شهری درباره بافت فرسوده است. از نظر آنان، این بافت‌ها نه‌تنها چیزی به شهر نمی‌افزایند، بلکه عاملی برای افزایش آسیب‌های اجتماعی نیز تلقی می‌شوند. این نگاه تا حدودی واقع‌بینانه است؛ اما بازسازی کورکورانه و صرفاً بر مبنای تخریب، نه‌تنها راهگشا نیست بلکه می‌تواند روح و هویت شهرها را از بین ببرد.

آنچه نیاز است، بازسازی با نگاهی به معماری بومی، حفظ اصالت محلات قدیمی و مشارکت فعال مردم در فرآیند نوسازی است. سیاست یکسان‌سازی و احداث بلوک‌های بتنی بی‌هویت، راه‌حل نیست؛ بازآفرینی باید با رویکرد اجتماعی، فرهنگی و هویتی انجام گیرد تا شهرها از دل بافت فرسوده، دوباره جان بگیرند.

سیاست‌گذاران و مدیران استان باید به این نکته کلیدی توجه کنند که فرسودگی کالبدی، زمانی به بحران اجتماعی می‌انجامد که هم‌زمان، نابرابری در دسترسی به منابع، بی‌توجهی به خواسته‌های مردم و حذف آنان از فرآیند تصمیم‌سازی را شاهد باشیم. اگر نوسازی، بدون مشارکت مردمی و بدون توازن در تأمین مالی انجام شود، پروژه‌های بازآفرینی نیز به سرنوشتی مشابه ده‌ها طرح نیمه‌تمام دیگر دچار خواهند شد.

در پایان باید پرسید: آیا بافت‌های فرسوده مازندران، بازهم باید قربانی اولویت‌های ناهماهنگ میان دولت، بانک‌ها و شهرداری‌ها شوند؟ یا وقت آن رسیده که عدالت شهری و احیای هویت محلات، نه در شعار، که در عمل، به‌مثابه ضرورتی فوری تلقی شود؟

  • نویسنده : سمانه اسلامی