استاندار مازندران از اعزام هواپیمای ایلوشن با ظرفیت ۴۰ تن آب برای مهار آتشسوزی خبر داده بود؛ و در ۳۰ ابان با موفقیت انجام شد تصمیمی که در نگاه نخست قابل تقدیر است، اما در واقعیت «پاسخ دیرهنگام» ساختار مدیریت بحران را بار دیگر عریان میکند. تصمیمی که بیش از آنکه رویکردی پیشگیرانه باشد، شبیه آخرین مرحله «واکنش اضطراری» پس از سوختن بخش بزرگی از جنگل است.
شعلههایی که شنیده نشدند
به روایت ساکنان بومی و فعالان محیطزیست منطقه، آتش از روزهای نخست قابل کنترل بود. اما مانند سالهای گذشته، هشدارهای مردمی در ازدحام مکاتبات، بروکراسیهای چندلایه و نبود تجهیزات سریعالعمل، نادیده گرفته شد.
دهیاران و گروههای مردمی بارها اعلام کردند که آتش «در حال دویدن» است.
با این حال، طبق گزارش منابع میدانی، عملیات جدی مهار با تأخیر آغاز شد؛ تا جایی که بخشی از جنگل، بهویژه مناطق شیبدار دستنیافتنی، عملاً از دست رفت.
یادآوری فاجعههای گذشته
ماجرای الیت، نسخه تکرارشده حادثه سال ۹۵ در پیلهکوه است؛ همانجا که ۱۲ هکتار جنگل در غفلت تصمیمگیران دود شد.در آن سال نیز هشدارها جدی گرفته نشد و آتش، پیش از رسیدن نیروهای تخصصی، کار خود را تمام کرد.
این الگوی تکراری، نشاندهنده وجود یک گره ساختاری در مدیریت حوادث طبیعی مازندران است؛ گرهی که تاکنون نه با تغییر مدیران باز شده، نه با تدوین بخشنامههای تازه.
ایلوشن ۴۰ تنی؛ توانمندی یا تلنگر؟
با پیگیری استاندار مازندران و همکاری سازمان مدیریت بحران کشور، یک فروند هواپیمای ایلوشن برای انجام عملیات اطفای حریق عازم منطقه شد و نخستین پرواز این هواپیما برای عملیات اطفای حریق جنگل الیت نیز ساعت هشت صبح ۳۰آبان انجام شد که موفقیت آمیز بود.، در عرصه عملیات هوایی کشور بینظیر است؛ اما پرسش اینجاست:چرا چنین ظرفیتی در روزهای ابتدایی به کار گرفته نشد؟چرا همیشه «فشار افکار عمومی» باید موتور نهادهای حاکمیتی را روشن کند؟و مهمتر از آن، چرا تصمیمات مهم همیشه چند گام عقبتر از بحران است؟
کارشناسان محیطزیست معتقدند که آتشسوزی جنگل، برخلاف سیل یا زلزله، زمان طلایی بسیار محدودی دارد. هر ساعت تعلل، مساوی است با نابودی ریشهها، خاک، گونههای حیاتوحش و لایهای از زیستبوم که بازگشت آن هزاران سال طول میکشد.
صدای مردم، جای خالی مدیریت
در تمام سالهای اخیر، نقش مردم بومی در اولین حلقه هشدار و مهار آتش غیرقابل انکار بوده است.اما این مشارکت، هر بار در نبود تجهیزات تخصصی، نداشتن آموزش کافی و نبود هماهنگی با دستگاههای دولتی، به یک تلاش فرسایشی بدل میشود.
امسال هم کوهنوردان، فعالان محیطزیست و اهالی روستا پیش از هر دستگاه رسمی، در دل شعلهها حاضر بودند.
اما نبود هماهنگی ساختاری، زمان طلایی را از آنها گرفت.
بحرانِ مدیریت بحران
تجربه الیت نشان داد که مدیریت بحران در مازندران هنوز مبتنی بر واکنش دیرهنگام است، نه پیشگیری و اقدام سریع.
تا زمانی که تجهیزات تخصصی استانی بهروز نشود، تا زمانی که آموزش نیروهای محلی جدی گرفته نشود، و تا زمانی که «حلقه فرماندهی واحد» در بحرانها تعریف نشود، آتشسوزی جنگلها همچنان با همان الگوی تکراری ادامه خواهد یافت.
هیرکانی، میراثی که فرصت دوباره نمیدهد جنگل هیرکانی، میراثی چند میلیونساله است؛جنگلی که با هر شعله، بخشی از تاریخ زمین را از دست میدهیم.کارشناسان میگویند بازسازی کامل چنین مناطق سوختهای، گاهی تا ۴۰۰ سال زمان میبرد.
این یعنی هر تصمیم دیرهنگام، برابر است با حذف بخشی از میراث ملی که بازگشت آن در عمر یک جامعه انسانی نمیگنجد.
اعزام ایلوشن – هرچند دیر – گامی ضروری است؛ امااصل بحران نه در شعلهها، بلکه در تأخیر تصمیمگیری است.
تا وقتی مدیریت بحران از «عقبماندگی مزمن» رهایی پیدا نکند، هر آتشسوزی جدید همان داستان تکراری است:
اول هشدار مردم،بعد سوختن جنگل،و در نهایت، ورود دیرهنگام تجهیزات سنگین.
هیرکانی نمیسوزد؛ این «فرصتهای از دسترفته» است که میسوزد.
- نویسنده : سمانه اسلامی




































































































