در هچیرود، نه فقط ۹ هزار مترمربع زمین آزاد شد، بلکه فصلی از شجاعت، تعهد و اخلاق در دل طبیعت ورق خورد.
صدای بولدوزر که دیوار و فنسهای فلزی را میکوبید، در فضای اطراف پیچید و لرزهای از اضطراب و هیجان در دل همه انداخت اما هر حرکت لباس سبزها نشان میداد که انتخابشان روشن است: زمین ملی باید آزاد شود.
صبحی خاکستری در هچیرود آغاز شد؛ جایی که زمین، شاهد تقابل قانون و طمع بود، نیروهای سبزپوش منابع طبیعی، با دستانی لرزان و دلهایی استوار، میان فریاد و غبار ایستادند تا ۹ هزار متر از اراضی ملی را دوباره به دامان طبیعت بازگردانند. روزی که بوی خاک، اشک، و صدای بولدوزر با هم در هوا پیچید و روایت تازهای از ایمان به زمین شکل گرفت به شهر هچیرود رسیدیم. نسیم خنک صبحگاهی و اضطراب و هیجان در هوا موج میزد. ۹ هزار مترمربع از زمینهای ملی قرار بود آزاد شود، اما روبهروی ما فنسهای فلزی قرار داشت که نمادی از طمع بود. مردی که ادعا میکرد ۴۰ سال مالک زمین است، بدون هیچ سندی ایستاده بود اما نگاهش پر از لجاجت و تعصب بود.اول مسیر را، دو ماشین سد کرده بودند و حرکت بولدوزر را متوقف کرده بودند. نیروهای منابع طبیعی، جوانانی که آرام اما مصمم آماده شدند تا زمینی از اموال عمومی را آزاد کند. نگاههایشان پر از جدیت و تعهد بود؛ تعهدی برای بازگرداندن حق بیتالمال و حفظ زمین برای آیندگان.لبخندی روی لبانشان نبود، اما هر حرکتشان پیام روشنی داشت: زمین ملی باید آزاد شود و هیچ مصلحت شخصی نباید مانع حق آیندگان شود.
در گوشهای دیگر صدای بولدوزر که دیوار و فنسها را میکوبید، در فضای اطراف پیچید و لرزهای از اضطراب و هیجان در دل همه انداخت. بچههای منابع طبیعی با دستهایی خسته و قلبی پر از تردید، نمیدانستند باید مرحم باشند یا دلشان را سنگ کنند. اما هر حرکتشان نشان میداد که انتخابشان روشن است: زمین ملی باید آزاد شود و حفاظت از آن مسؤولیتی است که از هر چیزی مهمتر است.تنشها و فریادها، برخورد آهن با دیوار و صدای کشیده شدن فنسها، همه و همه ترکیبی از استرس، هیجان و انرژی جمعی ایجاد میکرد. من که کنارشان بودم، حس میکردم دیگر روحی در بدنم نیست؛ اما قلبم مملو از احترام و تحسین بود. این جوانان با حقوق پایین و در شرایط سخت، امروز نه برای خود بلکه برای آینده کشور و طبیعتش ایستاده بودند.ساعتها گذشت و زمین آرام آرام آزاد شد. هر متر زمین که بازمیگشت، صدای تلاش، صداقت و تعهد در فضا پیچید. نگاه نیروها هنوز خسته بود اما پر از آرامش عمیق. حس کردم امروز نه تنها یک زمین بازپسگیری شد، بلکه اعتماد به نفس، شجاعت و تعهد انسانی نیز زنده ماند.
در میان همه سختیها، لحظهای بود که متوجه شدم حفاظت از زمین ملی، کاری آسان نیست؛ کاری است که قلب و روح میطلبد. آن روزی بود که نشان داد هنوز کسانی هستند که با تمام وجود، از منابع ملی دفاع میکنند و اجازه نمیدهند طمع و سودجویی، میراث طبیعی کشور را تصرف کند.وقتی از کنار این لباس سبزها جدا شدم، هنوز صدای بولدوزر و هیاهوی فنسها در گوشم بود. اما حس میکردم امروز یک فصل از مقاومت، تعهد و اخلاق در طبیعت نوشته شد. روزی که نشان داد انسانیت و خدمت واقعی، حتی در سختترین شرایط، میتواند پیروز شود و زمین ملی را برای آیندگان حفظ کند.
هر لحظهای که با آنها بودم، احساس کردم این جوانان، با تمام سختیها، نماد واقعی شجاعت، تعهد و ایثار هستند؛ کسانی که میدانند حفاظت از زمین ملی، فقط یک وظیفه قانونی نیست، بلکه یک مسئولیت انسانی و اخلاقی است. امروز هچیرود، شاهد قهرمانی خاموش و سبز بود که در دل طبیعت رخ داد و برای همیشه در یادها خواهد ماند.
آمارهایی که پشتوانه ایماناند
بر اساس اعلام ادارهکل منابع طبیعی و آبخیزداری غرب مازندران، از ابتدای سال ۱۴۰۴ تاکنون، ۱۳۷ فقره رفع تصرف اراضی ملی به مساحت ۴۵.۳۸ هکتار انجام شده است. ارزش ریالی این اراضی، بیش از ۴۸۰۰ میلیارد تومان برآورد شده؛ عددی که نه فقط ارزش اقتصادی، بلکه عمق ایستادگی و ایمان نیروهای منابع طبیعی را نشان میدهد.
هچیرود در آن صبح خاکستری، تنها یک نقطه جغرافیایی نبود؛ صحنهای بود برای نمایش قهرمانی خاموش. قهرمانانی که با حقوق پایین، امکانات محدود و در شرایط سخت، ایستادند تا خاک وطن را از چنگال سودجویان بیرون بکشند. آنها نشان دادند که هنوز میتوان به قانون، به اخلاق، و به انسانیت امیدوار بود.
- نویسنده : سمانه اسلامی





































































































