حالوهوای کتابخوانی در مازندران
اما پرسشی قدیمی همچنان بیپاسخ مانده است: آیا کتاب فقط برای نمایشگاههاست یا باید در زندگی مردم کاشته شود؟
در خیابانهای ساری، بابل، آمل و حتی روستاهای دورافتاده دودانگه و هزارجریب، صدای بسیاری از خانوادهها یکی است؛ «کتاب گران است»، «بچهها سمت گوشی رفتند»، «کتابخانه نزدیک نیست». اما همین مردم وقتی پای صحبتشان مینشینی، میگویند: «اگر کتاب به زندگی ما بیاید، ما هم سراغش میرویم.»
گزارش میدانی «ملکان » در هفته کتاب نشان میدهد کتاب هنوز در مازندران زنده است، اما نیاز به نفس تازه دارد؛ نیاز به اتفاقی که آن را در متن زندگی مردم قرار دهد، نه در مناسبتهای تقویمی.
کتابخوانی در مازندران؛ شور مقطعی یا نیاز دائمی؟
در هفته کتاب، فضای استان پر از خبرهایی درباره تخفیفها، افتتاح غرفهها و رونماییهاست؛ اما پس از آن چه؟
یک معلم باسابقه در قائمشهر میگوید:سالهاست نمایشگاه کتاب برگزار میشود، اما تا وقتی کتاب وارد خانهها نشود، هیچ نمایشگاهی معجزه نمیکند.
دانشآموزانی که با ما صحبت کردند، بیشترشان کتاب را فقط «برای امتحان» میخوانند. بیشتر خانوادهها هم خرید کتاب را «هزینه اضافی» میدانند، نه یک سرمایهگذاری فرهنگی.
این همان شکاف پنهانی است که کتاب را از سبک زندگی مردم جدا کرده است.
مازندران با وجود ظرفیت فرهنگی بالا، هنوز از کمبود کتابخانه عمومی رنج میبرد. بسیاری از شهرستانها تنها یک کتابخانه فعال دارند و برخی روستاها، حتی یک فضای کوچک برای مطالعه هم ندارند.
یکی از کتابداران ساری میگوید:وقتی برای کتابخانه بودجه نیست، یعنی کتاب از اولویتها خارج شده. بعد چطور انتظار داریم مردم کتاب را جدی بگیرند؟»
در برخی کتابخانهها، تازهترین کتابها مربوط به پنج سال پیش است و نوجوانی که برای تحقیق یا تفریح به آنجا میرود، ناامید بازمیگردد.
نوجوانان؛ نسل غایب یا نسل امیدوار؟
اگرچه بسیاری میگویند نسل امروز کتاب نمیخواند، اما واقعیت این است که نوجوانان فقط زبان جدیدی برای خواندن پیدا کردهاند.آنها محتوا میخواهند؛ محتوایی که با دنیایشان ارتباط داشته باشد.
در مدرسهای در بابل، دانشآموزی میگوید:کتابهایی که تو کتابخونهها هست بیشتر قدیمیه. ما داستانهای امروزی میخوایم. چیزایی که به زندگی ما نزدیک باشه.»این سخن ساده، حرف بسیاری از نوجوانان استان است. آنها بیعلاقه نیستند؛ «بیمخاطب» شدهاند.
کتابفروشیهای قدیمی ساری و بابل، زمانی پاتوق روشنفکران، دانشجوها و علاقهمندان بودند. اما امروز بیشتر این مغازهها یا تغییر کاربری دادهاند یا با کمترین درآمد روز را شب میکنند.
یکی از کتابفروشان قدیمی ساری میگوید:تا وقتی مردم کتاب را بخشی از زندگیشان ندانند، اوضاع همین است. ما کتاب داریم، اما مشتری نداریم.»
با این حال، برخی جوانان مازندرانی تلاش کردهاند با راهاندازی کتابکافهها و پویشهای کوچک مردمی، کتاب را دوباره میان مردم زنده کنند.
برای رشد کتابخوانی لازم نیست اتفاقی بزرگ رخ دهد؛کافی است کتاب در روزمرگی مردم جای بگیرد:کتابخانه در پارکها و ایستگاههای BRT کتابهای ارزان، یارانههای مردمی و طرحهای مبادله کتاب ، باشگاههای کتابخوانی در مدارس و مساجد ، کتابخانه سیار برای روستاها و مناطق کوهستانی، تولید کتابهایی متناسب با فرهنگ بومی مازندران
اینها کارهای کوچک اما ماندگاری هستند که میتوانند رابطه مردم با کتاب را دوباره بازسازی کنند.
کتاب را باید کاشت… همینجا، در دل مردم
کتاب اگر در کتابخانه بماند، فقط شیء است؛اگر فقط در نمایشگاه عرضه شود، یک مراسم است؛اما اگر در زندگی مردم کاشته شود، تبدیل به جریان میشود؛ جریانی که میتواند خانوادهها، محلهها و نسل آینده مازندران را تغییر دهد.
مازندران با پشتوانه فرهنگی و تاریخی غنیاش، مستحق آن است که کتاب نه یک «مهمان»، بلکه یک «همنشین دائمی» در خانهها و ذهن مردم باشد.
این گزارش یادآوری میکند که:کتاب باید از ویترینها بیرون بیاید و به سفرههای مردم برسد.به دست پدری در روستا، به کیف یک دانشجو در نوشهر، به میز معلمی در آمل،و به بالین کودکی درساری.
کتاب باید کاشته شود…نه در نمایشگاهها، بلکه در زندگی مردم.
- نویسنده : سمانه اسلامی






































































































