روستاهای مازندران؛ دگرگونی در قلب سنت و پایداری
روستاهای مازندران؛ دگرگونی در قلب سنت و پایداری
روستای مازندران، گنجینه‌ی تولید و فرهنگ است؛ بقای آن نه در سیمای ویلایی_یا تبدیل به محله شهری، بلکه در احیای خرد بومی و عشق مسئولانه‌ی ما به خاک و باغداری و کشاورزی نهفته است.

دانشیار مردم شناسی دانشگاه مازندران در یاداشتی تحت عنوان «روستاهای مازندران؛ دگرگونی در قلب سنت و پایداری» روستاهای مازندران را گنجینه‌ی تولید و فرهنگ دانست که بقای آن نه در سیمای ویلایی_یا تبدیل به محله شهری، بلکه در احیای خرد بومی و عشق مسئولانه‌ی ما به خاک و باغداری و کشاورزی نهفته است.

روستاهای مازندران، قلب تپنده‌ی این سرزمین سبز، روزگاری تنها محل سکونت نبودند؛ بلکه تکیه‌گاه فرهنگ، اقتصاد و حافظه‌ی تاریخی مردم بودند. زمین، خانه و کار، سه ضلع مثلثی بودند که مفهوم زندگی روستایی را شکل می‌دادند. اما امروز، این مثلث در حال تغییر است.

در چند دهه‌ی اخیر، سیمای روستاهای مازندران دستخوش تغییرات عمیق شده است. بسیاری از خانه‌های چوبی و بام‌سفالی جای خود را به ساختمان‌های سیمانی داده‌اند؛ زمین‌های کشاورزی به ویلا و باغ‌شهر تبدیل شده‌اند و مهاجرت، تداوم دانش بومی و مهارت‌های سنتی را با خطر فراموشی روبه‌رو کرده است.

این تغییرات، حاصل مجموعه‌ای از عوامل درهم‌تنیده است:

توسعه‌ی بی‌برنامه‌ی گردشگری و ساخت‌وسازهای شخصی در روستاها، که روح آرام و یک‌دست آن‌ها را به محیطی تجاری بدل کرده است.

مهاجرت معکوس شهری به روستاها، که هرچند در ظاهر رونق‌آور است، اما اغلب به تغییر هویت روستا و افزایش فشار بر منابع آب و خاک منجر می‌شود.

تغییرات اقلیمی که با کاهش بارش، تغییر الگوی کشت و کاهش بهره‌وری خاک، کشاورزی سنتی را تهدید می‌کند.

فقدان سیاست‌گذاری جامع در سطح ملی و استانی برای مدیریت سرزمین و حفظ بافت‌های بومی.

در نتیجه، تعریف روستا در مازندران به‌تدریج از زیستگاهی کشاورزانه و فرهنگی، به محلی برای سرمایه‌گذاری، تفریح و ساخت‌وساز تغییر یافته است؛ روستاهایی که بوی خاک، باغ و شالیزار تغییر می‌دهند.

راهی به سوی پایداری: نقش‌آفرینان نجات

حفظ روستاهای مازندران و ماندگاری جمعیت در آن، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت ملی برای حفظ هویت، تولید و محیط زیست است. این پایداری، نیازمند مشارکت فعال و هدفمند چندگانه است:

الف) نقش حیاتی مردم روستا: نگهبانان اصالت

حفاظت از زمین و دانش بومی: مردم روستا باید با تکیه بر خرد سنتی احترام به زمین، در برابر وسوسه‌ی فروش اراضی و تغییر کاربری مقاومت کنند. در عین حال احیای مشارکت نیز مهم است: سرمایه‌گذاری جمعی در صنایع کوچک تبدیلی، اکوتوریسم مسئولانه و احیای آیین‌های محلی، می‌تواند اقتصاد روستا را متنوع و جذاب سازد.

با این همه، مردم روستا هنوز ستون اصلی پایداری فرهنگی و زیست‌محیطی‌اند. در دل روستاهای مازندران، دانش های بومی، نشان از پیوند ناگسستنی انسان و زمین دارند. اگر قرار است روستاها بمانند، باید این دانش‌های بومی – از روش‌های کشت تا سازوکار همیاری اجتماعی – دوباره بازشناخته و تقویت شوند. روستاییان تنها بهره‌برداران زمین نیستند؛ آنان نگهبانان فرهنگی‌اند که از طریق زبان، موسیقی، معماری و آداب روزمره، تداوم حافظه‌ی جمعی را ممکن می‌سازند.

ب) نقش دانشگاه‌ها و مراکز علمی: پل دانش و عمل

دانشگاه‌ها می‌توانند و باید در این میان نقشی فعال ایفا کنند. پژوهش کاربردی همچون آموزش و توانمندسازیی یعنی انتقال دانش نوین مدیریت پسماند، کشاورزی ارگانیک و کارآفرینی به جوامع محلی برای تقویت تاب‌آوری اهمیت دارد …در عین حال پژوهش‌های بین‌رشته‌ای در حوزه‌ی انسان‌شناسی روستایی، کشاورزی پایدار و مدیریت منابع محلی می‌تواند به طراحی مدل‌های جدید توسعه‌ی بومی کمک کند. ایجاد مراکز آموزش محلی، کارگاه‌های مهارت‌های بومی و همکاری دانشگاه‌ها با شوراهای روستایی، راهی برای پیوند دانش علمی با تجربه‌ی زیسته‌ی مردم است.

ج) نقش سازمان‌های دولتی و نهادهای حمایتی: تسهیل‌گر پایداری

سیاست‌گذاری حمایتی: سازمان‌ها موظفند با قوانین سخت‌گیرانه علیه سوداگری زمین و حمایت هدفمند از تولیدکنندگان کشاورزی، حاشیه‌ی سود کار تولیدی را افزایش دهند.

در کنار دانشگاه‌ها، سازمان‌ها باید در خط مقدم حفاظت از بافت اجتماعی و محیط زیستی روستاها قرار گیرند. سیاست‌گذاری بدون مشارکت مردم نتیجه‌ای ندارد؛ اما وقتی نهادهای محلی با مشارکت واقعی مردم برنامه‌ریزی کنند، روستا می‌تواند هم‌زمان زیست‌پذیر، پایدار و فرهنگی باقی بماند.

پایداری؛ از دانش سنتی تا خرد بومی

پایداری در روستاهای مازندران به معنای بازگشت به گذشته نیست، بلکه به معنای استفاده از خرد بومی گذشته و هم خرد بوم شناختی کنونی برای مواجهه با آینده است. همان دانشی که روزگاری کشاورزی را با اقلیم هماهنگ کرد، امروز نیز می‌تواند الگویی برای مدیریت نوین آب، خاک و منابع طبیعی باشد.

اگر توسعه‌ی روستا تنها در قالب آسفالت و ساختمان تعریف شود، ما چیزی فراتر از ظاهر را از دست می‌دهیم؛ روح مکان، روابط انسانی و پیوند با زمین. اما اگر توسعه به معنای توانمندسازی مردم و حفظ هویت محلی باشد، روستاها می‌توانند موتور پایداری فرهنگی و اقتصادی استان شوند.

نتیجه‌گیری: روستا، کلید آینده‌ی مازندران

ماندگاری روستاها در مازندران، ضامن ماندگاری هویت، حفظ امنیت غذایی و بقای زیبایی‌های طبیعی است. اگر روستاها از قلب تولیدی خود تهی شوند و به صرفاً محل گذر و تفریح تبدیل گردند، مازندران سبز، به تدریج رنگ و بوی خود را خواهد باخت. اکنون زمان آن است که با عشق آگاهانه و مسئولیت جمعی، به جای تقلید از شهر، اصالت روستایی را به شدت تاکید کنیم تا روستاهای مازندران همچنان، ستون‌های سربلند توسعه‌ی پایدار باقی بمانند.

روستاهای مازندران نه تنها بخشی از گذشته، بلکه سرمایه‌ای برای آینده‌اند. هر شالیزار، و هر لهجه‌ی بومی، بخشی از میراث زنده‌ی این سرزمین است. اما این میراث تنها زمانی ماندگار می‌ماند که مردم، دانشگاه‌ها و سازمان‌ها دست در دست هم، از روستا نه به عنوان مکان، بلکه به عنوان شیوه‌ی زندگی پاسداری کنند.

مازندران زمانی سبز خواهد ماند که روستاهایش زنده بمانند — با فرهنگ، با زمین، و با امیدی که در دل هر بذر نهفته است.

  • نویسنده : سمانه اسلامی