امید، درنای سیبری که از گروه غربی این گونه کمیاب بهجا مانده بود، دیگر به ایران بازنگشته؛ پرندهای افسانهای که دو دهه حضورش در شمال، بخشی از هویت تالابهای مازندران شده بود. حالا اما زمزمهها درباره پایان قطعی حضور این گونه در مسیر پروازی ایران بلند است؛ زمزمههایی که مسئولان سازمان محیط زیست هنوز حاضر نیستند با صراحت تأیید کنند، گرچه شواهد زیستی چیز دیگری میگوید.
این گزارش روایتی است از سرگذشت امید و آرزو، سرنوشت مبهم یک طرح بلندپروازانه، و تحلیل وضعیت واقعی تالابهای فریدونکنار و سرخرود؛ جایی که سالهاست جدال میان معیشت، شکار، تغییر اقلیم و حفاظت به اوج رسیده است.
پرندهای که دیگر نیامد
امید تا سه سال پیش هر سال ۳۶۰۰ کیلومتر از سیبری تا فریدونکنار را میپیمود. او نه گروهی داشت و نه همراهی. آخرین عضو باقیمانده از جمعیت غربی درناهای سیبری بود و به همین دلیل تبدیل شد به نماد حفاظت، نماد رسانهای و حتی نماد گردشگری طبیعت. فریدونکنار با حضور او، حس غروری خاموش اما عمیق داشت؛ شهری که تنها مقصد زمستانی چنین گونه ارزشمندی بود.
اما حالا دوباره پاییز و زمستان از راه رسیده و امید برای سومین سال پیاپی در آسمان ایران پیدا نشد. روحالله اسماعیلی، معاون محیط زیست طبیعی مازندران میگوید:اگر قصد بازگشت داشت، باید طی سه سال گذشته میآمد. ما قطع امید نکردهایم، اما احتمال بازگشت بسیار پایین است.»این جمله، یعنی پذیرفتن یک واقعیت تلخ: شاید دیگر امیدی وجود نداشته باشد.
سالها کارشناسان محیطزیست به این نتیجه رسیده بودند که برای نجات جمعیت غربی، باید جفتی برای امید پیدا کرد. در طرحی بیسابقه، درنایی پرورشی از بلژیک به ایران منتقل شد و نامش را گذاشتند «آرزو»؛ آرزویی برای بازگشت یک زیستبوم.
اما مهاجرت نخست، پروژه را ناکام کرد. آرزو در مسیر بازگشت در تنکابن فرود آمد و زمینگیر شد، و امید تنها به سیبری برگشت. اسماعیلی میگوید:آرزو تلاش کرد همراه شود، اما توان پرواز فاصلههای طولانی را نداشت. اکنون در مرکز نگهداری بابلسر است.»
مرکزی که بیشتر کارکرد آموزشی دارد و امکان پرواز آزاد برای پرنده فراهم نیست؛ بنابراین آرزو هم نتوانست حلقه نجاتی برای بازگشت امید باشد.
در روزهای اخیر برخی میگویند باید انقراض گونه را در مسیر ایران رسماً اعلام کرد. اما معاون محیط زیست طبیعی مازندران میگوید:اعلام انقراض در مسیر پروازی چندان مرسوم نیست. جمعیت مسیر غربی همیشه اندک بود. ممکن است باز هم گونه به این مسیر بازگردد.»
با این حال حقیقت این است که سه سال غیبت درنا، نشانهای قوی از تغییر رفتار مهاجرتی یا مرگ پرنده است. بدون ردیاب، بدون اطلاعات ماهوارهای و بدون دادههای روسیه، هیچکس نمیداند امید کجاست.
اما کارشناسان میگویند: سن این گونه به مرگ طبیعی نرسیده؛ پس یا در مسیر از بین رفته یا مسیر مهاجرت را تغییر داده است.
چرا دیگر به ایران نمیآیند؟ پروندهای پیچیدهتر از یک پرنده
واقعیت این است که ماجرا فقط درباره یک پرنده نیست. کاهش گسترده جمعیت پرندگان مهاجر در مازندران، پدیدهای است که سالهاست کارشناسان را نگران کرده. تالابهایی که روزی هزاران پرنده در آن فرود میآمدند، امروز خلوتتر شدهاند
.تغییر اقلیم خشکی میانکاله، کاهش بارندگی، گرمتر شدن زمستانها، و کمآبی شالیزارها، بخشی از عوامل اصلیاند.
وقتی زیستگاه آب ندارد، پرنده نمینشیند.
صید و شکار غیرمجازاسماعیلی صریح میگوید:نمیتوان گفت صید اثر نداشته است. قطعاً یکی از عوامل مؤثر کاهش جمعیت است.»فریدونکنار و سرخرود سالها محل استفاده از روشهای صید بیرحمانه بودهاند؛ از دامهای هوایی با قدرت کشتار دهها پرنده در یک لحظه گرفته تا دامگاههایی که پرندگان را با روشهای سنتی اما مرگبار صید میکنند.
پروژههای عمرانی و تغییر کاربری سالهای اخیر دخل و تصرف در تالابها، اجرای پروژهها در حریم تالاب، و تبدیل زراعت به ساختوساز، زیستگاهها را کوچکتر کرده است. پرندهها زیستگاهِ نامناسب را ترک میکنند.
فشار معیشتی جامعه محلی صیادان منطقه سالها بخش مهمی از درآمد خود را از صید پرندگان تأمین میکردند. بازاری پررونق که روزگاری میگفتند یک «چوبزن» قیمت پرندگان را تعیین میکرد.
با سختگیریها، بازار جمع شده اما به زیرزمین رفته؛ خرید و فروش پنهانی، آنلاین یا در خانهها.
تالابهای فریدونکنار و سرخرود ویژگیای منحصربهفرد دارند:زمینهای کشاورزیاند که زمستان تبدیل به تالاب میشوند.این یعنی مالکیت خصوصی، معضل اصلی ورود محیطبانان است. اسماعیلی میگوید:نسل قدیم که بسیار تهاجمی بود، بازنشسته شده. نسل جدید تعامل بیشتری دارد. اما هنوز مقاومتهایی هست و برخی حاضر به ترک روشهای غیرسنتی صید نیستند.»او روایت میکند که چگونه نسل جدید صیادان کمی نرمتر شدهاند، اما همچنان مسیر طولانی باقی است.
بازار زیرزمینی؛ واقعیت یا شایعه؟
سال گذشته برخی رسانهها گزارش دادند که پرندگان هنوز در خانهها فروخته میشوند.اسماعیلی میگوید نمیتوان این موضوع را صددرصد رد کرد:بازار رسمی حذف شده، اما ممکن است موارد زیرزمینی وجود داشته باشد. ما گشتهای نامحسوس داریم و رستورانها را کنترل میکنیم.»او میگوید یک باغ پرندگان معروف در منطقه سالها محل تعیین قیمت بوده، اما حالا تحت نظارت کامل است.
محیط زیست سالهاست اصرار دارد که معیشت مردم باید از صید به پرندهنگری، گردشگری طبیعت، صنایع دستی و غذاهای محلی تغییر کند.اما بهگفته اسماعیلی، هنوز «موفق» نبودهاند.
اگر تنها یک صیاد یک سال این مسیر را تجربه کند، دیگران هم میآیند. درآمد گردشگر پرندهنگر اصلاً با شکار قابل مقایسه نیست.»
تجربه کشورهای دیگر نشان میدهد که بومگردی پرندهای یکی از سودآورترین شاخههای گردشگری است. اما در ایران، نبود آموزش، عدم سرمایهگذاری، و رقابت درآمدهای کلان شکار، مسیر را سخت کرده است.
گاهی گفته میشود که حفاظت تالابها فقط بهخاطر درنای سیبری بوده. اسماعیلی این موضوع را رد میکند:بیش از ۲۴۵ گونه پرنده مهاجر در تالابها حضور دارند. درنا فقط یک گونه شاخص بوده است.»
گونههایی مثل تنجه از نظر حفاظتی اهمیت بالایی دارند اما کمتر دیده میشوند.در واقع، حذف صید غیرمجاز و احیای تالابها مسألهای فراتر از امید است.
آیا پایان امید، پایان یک زیستبوم است؟
غیبت امید یک نشانه است؛ نشانهای از اینکه زیستبوم در حال تغییر است.
امروز که ایران یکی از مسیرهای تاریخی پرندگان مهاجر بود، حالا با بحرانهای همزمان مواجه است:خشکسالی
کاهش آب ورودی تالابها ، تغییر کاربری ، پروژههای غیرکارشناسی ، صید غیرمجاز ، بازارهای پنهانی و ضعف در مشارکت جامعه محلی
این بحرانها فقط در فریدونکنار نیست؛ میانکاله خشکیده، سدسازیها مسیر آب را عوض کرده، و تغییر اقلیم الگوی مهاجرت را بههم زده است.
آینده پرندگان مهاجر در مازندران در گروی یک تصمیم بزرگ است:آیا میخواهیم «معیشت» و «حفاظت» را دشمن هم ببینیم یا میتوانیم آنها را به نقطهای مشترک برسانیم؟
اجرا و موفقیت طرحهای معیشت جایگزین، واقعیترین راه احیاست.بازگرداندن اعتماد صیادان، توقف ساختوسازهای مخرب در حریم تالاب، افزایش آبرسانی به میانکاله، و توسعه گردشگری پرندهنگری میتواند مازندران را دوباره به مقصدی امن برای پرندگان تبدیل کند.
اما اگر این مسیر جدی گرفته نشود، امید آخرین نشانهای نخواهد بود که ایران از دست میدهد؛ او فقط اولین است.
امسال دوباره فریدونکنار خالی است. شاید امید دیگر هرگز برنگردد؛ شاید هم جایی دور، در جنگلهای سیبری، مسیر تازهای انتخاب کرده باشد.
اما واقعیت مهمتر از سرنوشت یک پرنده این است که زیستبوم شمال ایران منتظر تصمیم ماست.
آیا دوباره امیدی برای بازگشت پرندگان خواهیم ساخت؟
یا باید پذیرفت که کوچِ بیصدا، آغاز پایانی طولانی است؟
- نویسنده : سمانه اسلامی





































































































