جنگلهایی که زمانی با زادآوری طبیعی، چونان شریانهای زنده در دل البرز میتپیدند، حالا با افت شدید زادآوری، تجاوز بشر و بیمهری قانون، رو به خاموشی نهادهاند.
بهانههای توسعهطلبانه از جمله احداث جاده، طرحهای گردشگری بیضابطه، ویلاسازی و قاچاق بیرحمانه چوب، تن این جنگلها را چنان خراش داده که دیگر حتی تاب بازتولید خود را نیز ندارند.
قدمت جنگلهای هیرکانی به بیش از ۴۰ میلیون سال بازمیگردد. به همین دلیل آنها را “فسیل زنده” مینامند؛ موزه طبیعی گیاهی و جانوری. این جنگلها، نه تنها منبع تنفسی برای شمال کشور و حوضه دریای خزر به شمار میروند، بلکه با برخورداری از بیش از ۱۵۰ گونه بومی گیاهی و صدها گونه جانوری، یکی از غنیترین اکوسیستمهای جهان محسوب میشوند.
اما این میراث جهانی، امروز با تهدیدهایی جدی مواجه است: نابودی سالانه هزاران هکتار از پوشش جنگلی، کاهش زادآوری طبیعی درختان، و ضعف قوانین مقابله با قاچاق چوب. با وجود اینکه در سالهای اخیر بهرهبرداری رسمی از جنگلها ممنوع شده، اما قاچاق سازمانیافته چوب و زمینخواری همچنان ادامه دارد.
نبود اعتبارات، خستگی جنگلبانان
یکی از ابعاد مغفول بحران، وضعیت اسفبار جنگلبانان و نیروهای منابع طبیعی است. علی باقری جامخانه، مدیرکل منابع طبیعی مازندران، در نشست اخیر کمیسیون کشاورزی مجلس با صراحت اعلام کرد:
زادآوری طبیعی جنگلها بهشدت کاهش یافته، عرصهها در معرض نابودیاند، و نیروهای ما با حداقل امکانات در شرایط طاقتفرسا از این منابع حفاظت میکنند.
بیش از ۱۳۰۰ نیروی منابع طبیعی، که زمانی در قالب شرکتهای بهرهبرداری فعالیت میکردند، امروز نه تنها شغلشان تغییر کرده، بلکه با کمترین سطح درآمد و امنیت شغلی، جان بر کف در مسیر پاسداری از انفال ملی قرار دارند. برخی از آنها حتی جان خود را در راه حفاظت از جنگلها از دست دادهاند.
کارشناسان برجسته محیط زیست بر این باورند که قوانین موجود برای برخورد با متجاوزان منابع طبیعی و قاچاقچیان چوب، بازدارنده نیست. آنچه نیاز امروز است، قوانینی سختگیرانهتر و اجرایی قویتر است؛ قوانینی که مثلاً اجازه مصادره خودروهای حامل چوب قاچاق را بدهد و مجازات متخلفان را افزایش دهد.
اما در عمل، خلا قانونی و فسادهای میدانی باعث شده قاچاقچیان با کمترین هزینه و بیشترین سود، به جان جنگلها بیفتند.
۵۱ درصد نابودی، تنها ۱۰ درصد حفاظت
در روزگاری نهچندان دور، جنگلهای هیرکانی ۵۵ هزار کیلومتر مربع وسعت داشتند. امروز اما تنها نیمی از آن باقی مانده و از آن نیز فقط ۱۰ درصد تحت حفاظت واقعی قرار دارد. این یعنی بخش عمدهای از جنگلهای هیرکانی در معرض تهدیدات انسانی قرار دارند، بدون چتر حمایتی یا نظارت مؤثر.
جنگلهای هیرکانی فقط منبع تنفس یا زیبایی نیستند؛ بلکه سدی طبیعی در برابر سیل، منبع ذخیره آب، پشتیبان خاک و عامل تعدیل اقلیم هستند. هر درخت راش یا انجیلی که میافتد، در واقع یک واحد تولید آب، اکسیژن، و آرامش از طبیعت ایران حذف میشود.
از سوی دیگر، همین جنگلها به عنوان یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری طبیعتگردی در کشور، منبع درآمد پایدار برای جوامع محلی بودند. اما وقتی توسعه بدون ارزیابی محیطزیستی و برنامهریزی صورت گیرد، گردشگری هم به ابزاری برای تخریب تبدیل میشود، نه حفاظت.
محورهای تازهتأسیس، جادههای جنگلی، و افزایش سرعت اتصال روستاها به شهرها، همگی عاملی برای ورود سوداگران زمین به دل جنگلها بودهاند. امروز بسیاری از درههای سبز البرز، محل ساختوساز غیرمجاز و ویلاهای لوکس شدهاند. توسعه جاده بدون مطالعات زیستمحیطی، عملاً شریانهای زیستی جنگلها را قطع کرده است.
امروز اگرچه دیر است، اما هنوز برای نجات جنگلهای هیرکانی کاملاً دیر نشده. مشروط به آنکه: نمایندگان مجلس قوانین سختگیرانهتری تصویب کنند، مخصوصاً در حوزه مقابله با قاچاق چوب و زمینخواری؛ اعتبارات ملی برای احیای جنگلها تأمین شود، به ویژه در حوزه نهالکاری، پایش ماهوارهای و حمایت از جنگلبانان؛مشارکت جوامع محلی جدی گرفته شود، چراکه ساکنان بومی بهترین حافظان این منابعاند، اگر بهدرستی آموزش دیده و حمایت شوند؛طرحهای گردشگری و توسعهای فقط با مجوز محیطزیست و منابع طبیعی اجرا شوند، نه به فرمان سرمایهداران و لابیهای محلی.
جنگلهای هیرکانی، میراثی جهانی و بیبدیل، امروز در مرز فروپاشیاند. آنچه نابودشان کرده، نه فقط تبر، که بیتفاوتی ماست؛ نسبت به طبیعت، قانون، و آیندگان.
میراثی که ما نابودش کردیم، هنوز نفس میکشد؛ اما نه برای همیشه.
- نویسنده : سمانه اسلامی